به نظر می رسد حباب ها در همه جا می ترکند. ارز رمزنگاری شده بارزترین مثال است، اما همانطور که در آخرین ستون خود اشاره کردم، کاهش قیمت کریپتو کم و بیش با کاهش سهام فناوری پیشرفته همراه شده است: شما با خرید سهام متا تقریباً همان مقدار پول را از دست خواهید داد. سال گذشته همانطور که خرید بیت کوین را از دست می دادید.
این کاهش گسترده در داراییهای سفتهبازی ممکن است تا حدی منعکس کننده یک سرخوردگی عمومی از برادران فناوری باشد. درک تامپسون در آتلانتیک استدلال میکند که صنعت فناوری از یک بحران میانسالی رنج میبرد، و بچههای دیروز سعی میکنند جادوی خود را با سرمایهگذاریهای بدتر بازیابند – به متاورس ترسناک مارک زاکربرگ و نابودی توییتر توسط ایلان ماسک فکر کنید – و سرمایهگذاران ممکن است به دنبال آن باشند. بوی قوی ناامیدی
اما این کاهش همچنین منعکس کننده نیروهای اقتصاد کلان است، به ویژه افزایش شدید نرخ بهره، که باعث می شود سرمایه گذاری های سفته بازی به طور کلی جذابیت کمتری داشته باشد. در اینجا نرخ بهره اوراق قرضه شاخص ده ساله – اوراق قرضه ای که در برابر تورم محافظت می شوند – از دهه 2000 آمده است:
پس از یک دوره طولانی که در آن پول تقریبا رایگان بود (حداقل اگر دولت بودید)، ما به نرخهایی نزدیک به نرخهای قبل از بحران مالی 2008 بازگشتهایم.
اما آیا دوران پول ارزان تمام شده است؟ یا این یک اثر موقت کووید-19 و پاسخ سیاست به همه گیری است، به طوری که می توان انتظار داشت که نرخ ها در نهایت به پایین ترین حد خود در سال 2010 بازگردد؟
من قبلاً در مورد این موضوع نوشتم و این موضوع را مطرح کردم که نرخ های پایین باز خواهند گشت. من هنوز هم معتقدم که، حتی اگر از زمانی که این استدلال را مطرح کردم، نرخ ها افزایش یافته است. کاری که من می خواهم در اینجا انجام دهم این است که قضیه را به روشی کمی متفاوت بیان کنم.
نقطه شروع من مشاهده این است که پاسخ مالی به کووید-19 واقعاً خارق العاده بود. کسری بودجه معمولاً زمانی افزایش مییابد که اقتصاد دچار رکود میشود، هم به این دلیل که درآمدها کاهش مییابد و هم به این دلیل که برخی از برنامهها، به ویژه مزایای بیکاری، زمانی که اقتصاد ضعیف است، هزینه بیشتری دارند. با این حال، در طول رکود همهگیر، اثرات این «تثبیتکنندههای خودکار» با تأثیرات برنامههای ویژه فدرال که برای کاهش مشکلات مالی ناشی از قرنطینه طراحی شده بودند، کاهش یافت. در اینجا نموداری از گزارش اخیر دفتر بودجه کنگره آمده است:
من اتفاقاً معتقدم که این مخارج هنگفت کسری کار درستی بود. شاید باید کوچکتر بود، اما کمک به مردم بسیار بهتر از این بود. اما حتی آنهایی از ما که نسبتاً به Bidenomics مثبت هستند، به طور کلی تصدیق می کنیم که انتظار دارید چنین افزایشی در هزینه ها باعث افزایش نرخ بهره شود.
چرا؟ یکی از راههایی که میتوان به آن نگاه کرد این است که بگوییم وقتی اقتصاد در اشتغال کامل یا نزدیک به اشتغال کامل است – که هم هست – استقراض دولت در حال رقابت با بخش خصوصی برای تامین منابع مالی است. این به اصطلاح دیدگاه وجوه قابل استقراض از نرخ بهره است. روش دیگری که می توان به آن نگاه کرد این است که بگوییم محرک های مالی در مقیاس بزرگ، با مساوی بودن سایر موارد، باعث ایجاد یک اقتصاد بیش از حد گرم می شود، به طوری که فدرال رزرو مجبور است برای کنترل تورم، نرخ های بهره را افزایش دهد.
دیدگاه درست کدام است؟ نیازی به انتخاب نیست: داستان وجوه قابل وام و داستان اقتصاد بیش از حد گرم در واقع دو روش متفاوت هستند همین را گفتن.
اما افزایش کسری کووید-19 اکنون پشت سر ماست. این تخمینهای CBO میگویند که کسری بودجه تا حدی با استانداردهای تاریخی بالا باقی خواهد ماند، اما به سطحی که در سالهای 2020-2020 رسیده است، نزدیک نیست. ما هنوز احتمالاً اثرات مخارج بیماری همه گیر را احساس می کنیم: خانوارها بیشتر کمک هایی را که دریافت کردند پس انداز کردند و تقاضای مصرف کنندگان همچنان قوی باقی مانده است زیرا آنها این پس انداز را خرج می کنند. اما در نهایت، تقویت اقتصاد ناشی از کمک های همه گیر از بین خواهد رفت.
و هنگامی که این اتفاق بیفتد، ما احتمالاً به جایی که قبل از همه گیری بودیم باز خواهیم گشت، با تقاضای ضعیف سرمایه گذاری خصوصی که نرخ بهره را پایین نگه داشته است.
چرا تقاضای سرمایه گذاری ضعیف خواهد بود؟ آخرین باری که در این مورد نوشتم، بر جمعیت شناسی – کاهش شدید رشد جمعیت در سن کار – به علاوه آنچه که به نظر نرخ های ناامیدکننده پیشرفت تکنولوژی به نظر می رسد، تأکید کردم. این هنوز داستان من است، اما اجازه دهید اکنون آن را به گونه ای دیگر بیان کنم.
یکی از مفاهیم شناخته شده در اقتصاد کلان، اثر شتاب دهنده است. این می گوید که هزینه های سرمایه گذاری به طور کلی منعکس کننده سطح تولید ناخالص داخلی نیست، بلکه انتظار می رود تغییر دادن در تولید ناخالص داخلی منطق این است که هزینه های سرمایه گذاری تنها زمانی زیاد است که کسب و کارها بخواهند ظرفیت خود را افزایش دهند، که تنها زمانی اتفاق می افتد که تقاضا در حال رشد باشد.
این به ما میگوید که هزینههای سرمایهگذاری تنها در صورتی بالا خواهد ماند که انتظار رشد اقتصادی سریع داشته باشیم. و آنچه اکنون می دانیم این انتظار را پشتیبانی نمی کند.
دفتر بودجه کنگره به طور مرتب تخمین ها و پیش بینی های تولید ناخالص داخلی بالقوه را منتشر می کند – آنچه اقتصاد می تواند با اشتغال کامل تولید کند. به طور کلی، اگر انتظار می رود تولید ناخالص داخلی بالقوه در میان مدت تا بلندمدت به سرعت افزایش یابد، سرمایه گذاری در کسب و کار بالا خواهد بود. بنابراین در اینجا نموداری از برآوردهای CBO از رشد بالقوه تولید ناخالص داخلی در چند دهه گذشته، که از سال 1990 شروع شده و در حال حاضر به پایان می رسد، آورده شده است:
اداره بودجه معتقد است – و من موافقم – که آینده آن چیزی نیست که قبلا بود. در دهه 1990 انتظار رشد بیش از 3 درصد در سال در 10 سال آینده منطقی بود. این روزها، رشد مورد انتظار تنها حدود نصف آن است.
چرا کندی؟ جمعیت شناسی واقعاً نقشی را ایفا می کند: بچه های بومور از نیروی کار پیر شده اند در حالی که به لطف باروری پایین و اخیراً کاهش مهاجرت، جایگزین نمی شوند.
عامل مهم دیگر، بحران میانسالی ذکر شده در فناوری است. در دهه 1990 و اوایل دهه 2000، بهرهوری افزایش زیادی یافت زیرا کسبوکارهای آمریکایی سرانجام متوجه شدند که با رایانهها و شبکهها چه کنند، اما (به کنار اعداد همهگیر خندهدار) بازده اقتصادی فناوری از اواسط دهه 2000 بسیار کمتر به نظر میرسید. این یک کلیشه است، اما داده ها نشان می دهد: آخرین باری که با جدیدترین آیفون هیجان زده شدید چه زمانی بود؟
آنچه همه اینها به من نشان می دهد این است که دوران پول ارزان در واقع به پایان نرسیده است. چند سال بعد، احتمالاً به شرایطی باز خواهیم گشت که در آن پساندازهای بیش از حد فرصتهای سرمایهگذاری بسیار کمی را دنبال میکنند و نرخهای بهره به پایینترین حد قبلی خود بازمیگردند.