اما لمن به تفصیل توضیح میدهد که چرا اثرات درجه دوم قانونیسازی ماریجوانا عمدتاً بدبینها و بدبینان را تأیید کرده است. اولاً، در جبهه عدالت کیفری، این انتظار که قانونی کردن دیگ به کاهش جمعیت زندانیان آمریکا با پاکسازی مجرمان غیرخشونتآمیز کمک میکند، همیشه زیادهروی میکرد، زیرا محکومیتهای ماری جوانا حتی در اوج حبس، سهم کمی از میزان حبس را تشکیل میداد. اما لمن استدلال میکند که تاکنون هیچ مدرک خوبی مبنی بر اینکه قانونیسازی الگوهای تبعیضآمیز نژادی پلیس و دستگیری را کاهش میدهد، وجود ندارد. به نظر او، پلیس ها اغلب از ماری جوانا به عنوان بهانه ای برای بازرسی فردی که مظنون به جرم جدی تری هستند استفاده می کنند، و زمانی که قانون تغییر می کند، بهانه دیگری را جایگزین می کنند و نرخ دستگیری را اساساً بدون تغییر می گذارند.
بنابراین قانونیسازی لزوماً ضربه بزرگی به حبسهای جمعی یا عدالت نژادی نیست. همچنین کارهای بزرگی برای سلامت عمومی انجام نمی دهد. امید بود، و برخی شواهد اولیه، مبنی بر اینکه گلدان قانونی ممکن است جایگزین استفاده از مواد افیونی شود، اما برخی از داده های جدیدتر مسیر دیگری را کاهش می دهد: مقاله جدیدی که در مجله اقتصاد سلامت منتشر شده است نشان می دهد که “ماری جوانا پزشکی قانونی، به ویژه زمانی که در دسترس باشد. از طریق داروخانه های خرده فروشی، با مرگ و میر بالاتر مواد افیونی همراه است. حشیش فواید درمانی دارد که در دسترس بودن آن برای نسخه را توجیه می کند، اما شواهد خطرات آن همچنان در حال افزایش است: این ماه مقاله جدیدی ارائه کرد که ارتباط بین مصرف زیاد گلدان و شروع اسکیزوفرنی را در مردان جوان تقویت می کند.
و خطرات منفی گسترده ماری جوانا، فراتر از خطرات شدید مانند اسکیزوفرنی، مثل همیشه مشهود است: نوعی تنزل شخصی، از دست دادن توجه، عملکرد و انگیزه، که در مسیر هروئین خطرناک نیست، اما میتواند آسیب یا آسیب برساند. بسیاری از جان انسان ها را از مسیر خارج کند. اکثر سیگاریهای معمولی این تجربه را نخواهند داشت، اما دوران قانونیسازی شاهد افزایش شدید تعداد مصرفکنندگان غیررسمی بوده است. مصرف گاه به گاه از سال 2008 به میزان قابل توجهی افزایش یافته است، اما مصرف روزانه یا تقریباً روزانه بسیار بیشتر شده است، به طوری که حدود 16 میلیون آمریکایی، از بیش از 50 میلیون کاربر، اکنون از آنچه اختلال مصرف ماری جوانا نامیده می شود، رنج می برند.
در تئوری، پاسخ های تکنوکراتیک به این روندهای ناگوار وجود دارد. در شکل ایدهآل خود، قانونیسازی با مقررات و مالیاتهای مؤثر همراه خواهد بود، و همانطور که لیمن اشاره میکند، روی کاغذ باید با افزایش مالیات در بازار قانونی، از اعتیاد جلوگیری کرد و بهطور مؤثری کاربران را به سمت مصرف معمولی تر سوق داد.
در عمل، به این شکل کار نکرده است. به دلیل تمام سالهای ممنوعیت، یک بازار غیرقانونی بالغ و انعطافپذیر در حال حاضر وجود دارد که آماده است هر قیمتی را که بازار قانونی میخواهد کاهش دهد. بنابراین برای موفقیت بازار قانونی و سازگار با مقررات، احتمالاً به اجرای بسیار بیشتری در برابر بازار غیرقانونی نیاز خواهید داشت – که دشوار و پرهزینه است و مجدداً بدیهی است که در تضاد با روحیه ارتعاشات خوب قانونی کننده ها است.